Monday, March 27, 2006

چریک پیر ؛ مردی از دیار عشق

چه تنها مانده ای، ای مرد
چه جاودان و بی پروا ؛ چه عاشق
سودای کدامین افسونگری در سر پروراندی، که اینگونه به پرواز نشستی ؟
چه تنها رفتی ای مرد
از ورای ابر ها به چه مینگری ؟
با تو ام - هان ؟؟
شوریدگیمان به فریاد بر آمد
ازخاک، برون رفته به پرواز در آمد
مرگ قصه فرا رسید .... آسوده بخوابید
برای ابد - آسوده
چه در سکوتمان نشاندی
نه از سر ترس که از سر درد
سایه مان پرید
آفتابمان به خواب رفت
و اکنون
در ظلماتمان به صف نشسته ایم
بی هیچ سایه ای
و تقدیرمان را ورق می زنیم
بی هیچ اراده ای

Saturday, March 25, 2006

تقی رفت

سایه به رهایی رسید
هر که شود صید عشق
کی شود او صید مرگ

Monday, March 13, 2006

test